آبان ۱۵، ۱۳۸۹

کاریکلماتور های پرویز شاپوری



نویسنده : golnaz mozayani

جارو، شكم خالی سطل زباله را پر می كند.


برای مردن عمری فرصت دارم.
اگر خودم هم مثل ساعتم جلو رفته بودم حالا به همه جا رسیده بودم.

ستارگان سكه هایی هستند كه فرشتگان در قلك آسمان پس انداز كرده اند.
با اینكه گل های قالی خارندارند ، مردم با كفش روی آن پا می گذارند.
سایۀ چهار نژاد یك رنگ است.
به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد.
قلبم پرجمعیت ترین شهر دنیاست.
به نگاهم خوش آمدی.
قطرهٔ باران، اقیانوس كوچكی است.
هر درخت پیر، صندلی جوانی می‌تواند باشد.
اگر بخواهم پرنده را محبوس كنم، قفسی به بزرگی آسمان میسازم.

وقتی عكس گل محمدی در آب افتاد، ماهی‌ها صلوات می فرستند.

به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است.

برای اینكه پشه‌ها كاملاً ناامید نشوند، دستم را از پشه‌بند بیرون می‌گذارم..

گربه بیش از دیگران در فكر آزادی پرندهٔ محبوس است!

غم، كلكسیون خندهام را به سرقت برد.

بلبل مرتاض، روی گل خاردار می‌نشیند!
باغبان وقتی دید باران قبول زحمت كرده ، به آبپاش مرخصی داد..
-
قطره باران غمگین روی گونه ام اشك میریزد.
فواره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمی شوند.
-
در خشكسالی آب از آب تكان نمی خورد.
-
رد پای ماهی نقش بر آب است.
. گل آفتابگردان در روزهای ابری احساس بلاتكلیفی می كند

با چوب درختی كه برف كمرش را شكسته بود ، پارو ساختم.

با سرعتی كه گربه از درخت بالا می رود، درخت از گربه پایین می آید.
. دلم برای ماهی ها می سوزد كه در ایام كودكی نمیتوانند خاك بازی كنند.
پرگاری كه اختلال حواس پیدا می كند بیضی ترسیم می كند.
- آب به اندازه ای گل آلود بود كه ماهی ، زندگی را تیره و تار میدید.

هیچ نظری موجود نیست: