آذر ۰۲، ۱۳۸۹

تاریخ زبان فارسی

زبان فارسی از خانوادهٌ زبانهای هندی و اروپایی است.



زبان فارسی از خانوادهٌ زبانهای هندی و اروپایی است. این زبانها از حدود هزارهٌ اول پیش از میلاد در بخش بزرگی از اروپا و جنوب و جنوب غربی آسیا رایج بود و از نیمه دوم سدهٌ پانزدهم میلادی در آمریكا و آفریقا و اقیانوسیه هم رایج گشته اند. خانوادهٌ زبانهای هندی و اروپایی از گروههای زیر تشكیل شده است:

آناتولیایی: این گروه كه دیگر رایج نیست، در هزاره های اول و دوم پ. م در تركیهٌ آسیایی امروز و شمال سوریه رواج داشت. مهمترین شاخهٌ گروه آناتولیایی، حتی (Hittite) است كه زبان رسمی امپراتوری حتی بود. دورهٌ برپایی آن امپراتوری، هزارهٌ دوم پ. م بود. آثار حتی در اوایل سدهٌ بیستم میلادی در بغازكوی (واقع در نزدیكی آنكارا) به دست آمد.

هندی و ایرانی: این گروه از دو شاخه تشكیل شده است:

الف) هندی: شاخهٌ هندی از پیش از هزارهٌ اول پ. م تاكنون در شمال و بخش مركزی هند و پاكستان رایج بوده است. قدیمترین اثر شاخهٌ هندی، سنسكریت و ودایی است كه ریگ ودا تقریباً از حدود هزارهٌ اول پ. م بدان نوشته شده است. هندوستانی و اردو و بنگالی و سینهالی (رایج در سیلان) و رمانی (romay: زبان كولیها) اززبانهای امروزی هندی است.

ب) ایرانی: شاخهٌ ایرانی در هزارهٌ اول پ. م در ایران و افغانستان، و در شمال در منطقهٌ میان مجارستان و تركستان چین رایج بوده است.

یونانی: یونانی در طول تاریخ یك زبان بوده است. این زبان حداقل از ۰۰۶۱ پ. م در یونان رایج بوده است. قدیمترین اثر زبان یونانی نوشته هایی است برلوحه هایی مربوط به ۰۰۲۱ سال پ. م كه از جزیرهٌ كرت به دست آمده است؛ پس از آن، كتابهای ایلیاد و اودیسه از آثار هومر است كه متعلق به سدهٌ هشتم پ. م است.

ایتالیایی: مهمترین زبان گروه ایتالیایی، لاتینی است كه اصلاً زبان شهر رم بوده و مادر زبانهای ایتالیایی، رومانیایی، اسپانیایی، پرتغالی و فرانسوی است.

ژرمنی: در میانهٌ هزارهٌ اول پ. م قبیله های ژرمنی در شمال آلمان و جنوب اسكاندیناوی زندگی می كردند؛ از سدهٌ دوم میلادی به بعد به مناطق دیگری كه امروز ساكن هستند، مهاجرت كردند. مهمترین زبان گروه ژرمنی، گوتی (Gothic) با آثاری از سدهٌ چهارم میلادی است. زبانهای انگلیسی وآلمانی و هلندی و دانماركی و سوئدی و نروژی و ایسلندی از گروه ژرمنی هستند.

ارمنی: این زبان در سدهٌ ششم پ. م در شرق تركیه و ارمنستان رایج بود؛ اما قدیمترین اثر ارمنی از سدهٌ پنجم میلادی است.

تخاری: تخاری كه امروزه رایج نیست، در هزارهٌ اول پ. م در تخارستان، میان بلخ و بدخشان، رایج بود.

سلتی: سلتی (Celtic) چند سده ای پ. م در منطقهٌ وسیعی از اروپا، از اسپانیا و بریتانیا تا بالكان و حتی در آسیای كوچك، رایج بود. آثار مهم به دست آمدهٌ این گروه از سدهٌ هشتم میلادی و از زبانهایی است كه در جزایر بریتانیا رایج بود، چون ایرلندی و ویلزی.

بالتی و اسلاوی: در آغاز دورهٌ مسیحیت قبیله های بالتی واسلاوی بخش بزرگی از اروپای شرقی را اشغال كردند. این مناطق در شرق مسكن قبیله های ژرمنی و شمال مسكن قبیله های ایرانی واقع بود. بخش اسلاوی منطقه ای كوچك بود و جنوب لهستان امروزی را شامل می شد. از سدهٌ پنجم. م اسلاوها منطقهٌ خود را از جهات مختلف گسترش دادند. امروزه زبانهای اسلاوی در بخش وسیعی از اروپای شرقی رایج است؛ اما زبانهای بالتی فقط در جمهوریهای لتونی و لیتوانی رواج دارد. قدیمترین اثر زبانهای اسلاوی از سدهٌ نهم. م است و به گویشی نوشته شده كه بلغاری باستان نامیده می شود.

آلبانیایی: آلبانیایی زبان جمهوری آلبانی است. قدیمترین اثر آن از سدهٌ پانزدهم میلادی است. دلیل گردآوردن زبانهای مذكور در زیر عنوان هندی و اروپایی، اشتراك در الفاظ اساسی است. اگر چه آن الفاظ شكلهای مختلف دارند، طبق قواعدی، از یك اصل منشعب شده اند.

زبانهای ایرانی باستان: از سال ۰۰۰۱ تا ۰۰۷ پ. م دوره رواج ایرانی باستان است؛ از ایرانی باستان چیزی باقی نمانده است. ایرانی باستان در طول سده هفتم پ. م همزمان با استقرار ایرانیان در بخش های مختلف ایران به صورتهای مختلفی تحول پیدا كرد. از ایرانی باستان تا آنجا كه مدرك در دست داریم، چهار زبان مستقیماً منشعب شده اند: سكایی، مادی، فارسی باستان و اوستایی.

زبان سكایی: سكاها از هزاره اول پ. م تا هزاره اول پس از میلاد منطقه وسیعی را از كناره های دریای سیاه تا مرزهای چین اشغال كرده بودند. از زبان سكایی نوشته ای به جای نمانده، تنها تعدادی لغت، اغلب به صورت اسم خاص، از زبان سكاهای مغرب كه در كناره های دریای سیاه زندگی می كرده اند، در كتابهای یونانی و لاتینی باقی مانده است. از زبان سكاهای آسیای میانه هم تعدادی لغت به صورت اسم خاص در نوشته های هندی و یونانی و لاتینی به جای مانده است. چند واژه از سكاهای غرب كه در نوشته های یونانی و لاتینی به جای مانده است، برای نمونه در ذیل می آید: arvant: تند و سریع، aspa: اسب، atar: آذر، bazu: بازو، charma: چرم، chyav: شدن، gausha: گوش، hapta: هفت، hushka: خشك.

زبان مادی: از زبان مادی كه زبان قوم ماد بوده، نوشته ای به جای نمانده است؛ از این زبان تعدادی لغت در نوشته های فارسی باستان و یونانی باقی مانده است. اینك نمونه چند لغت مادی كه در نوشته های فارسی باستان به جای مانده است: wazarka: بزرگ، xshayasya: شاه، asan: سنگ، misra: مهر. از زبان مادی پس از هخامنشیان هیچ اطلاعی در دست نیست.

زبان پارسی باستان: این زبان، زبان قوم پارس بود. قدیمترین و مهمترین اثر بازمانده از پارسی باستان، كتیبه داریوش بر كوه بیستون است. این كتیبه بر ۵۲۲ پایی كوه بیستون به سه زبان عیلامی، اكدی و فارسی باستان حك شده است.

كتیبه فارسی باستان در پنج ستون و ۴۱۴ سطر حك شده است. كتیبه نویسی به پارسی باستان پس از داریوش ادامه یافته و از خشایار شا، اردشیر اول، داریوش دوم و اردشیر سوم نیز كتیبه به جای مانده است. از اریارمنه (حدود ۵۴۶ تا ۰۹۵ پ. م) و ارشامه (حدود ۰۹۵ تا ۹۵۵ پ. م) و كوروش (سلطنت از ۹۵۵ تا ۰۳۵ پ. م) هم كتیبه به جای مانده است.

زبان اوستایی: زبان اوستایی زبان یكی از نواحی شرق ایران بود؛ اما به درستی معلوم نیست از كدام ناحیه. تنها اثری كه از این زبان در دست است، اوستاست. زبان اوستایی را به ملاحظات زبان شناسی باید دو گویش دانست: گویشی كه در گاهان به كار رفته و قدیم تر می نماید؛ گویشی كه در دیگر بخشهای اوستا به كار رفته و جدیدتر است. گویش نخست را گویش گاهانی یا قدیم و گویش دوم را گویش جدید می نامند. گاهان سخن خود زردشت است و تاریخ آن مربوط است به تاریخ زندگی زردشت. بیشتر ایران شناسان برآنند كه زردشت در اوایل هزاره اول پ. م می زیست. بخشهای دیگر اوستا در دوره های مختلف از سده ششم پ. م یا سده سوم میلادی تالیف شده اند. اوستای امروزی حدود یك سوم اوستای دوره ساسانی است. اوستای دوره ساسانی آن طور كه از دینكرت، برمی آید، بیست و یك نسك (یعنی كتاب) داشت.در نوشته های بازمانده از اوستایی، واژه غیراوستایی خواه از دیگر زبانهای ایرانی یا غیرایرانی وجود ندارد. و چون دینی كه نوشته های اوستایی در تشریح و تبلیغ آن نوشته شده، ثنوی است؛ اوستایی دو نوع لغت دارد: لغاتی از اوستایی به اهریمن و آنچه به او مربوط می شود، اختصاص دارد؛ لغاتی هم به اهوره مزداه و آنچه مربوط به اوست، تخصیص یافته است.

زبان فارسی در دوره ایران میانه

در سال ۱۳۳ پ. م داریوش سوم هخامنشی به قتل رسید. قتل او یك مرز تاریخی برای زبانهای ایرانی محسوب می شود؛ زیرا از مرگ او تا سال ۷۶۸ برابر با ۴۵۲هجری ـ سالی كه یعقوب لیث صفار به سلطنت رسید و زبان فارسی دری رسمیت یافت ـ دوره میانه زبانهای ایرانی به شمار می رود؛ دوره پیش از آن دوره باستان و دوره پس از آن تا به امروز دوره جدید محسوب می شود. اسكندر در سال ۳۲۳پ. م در بابل مرد و در امپراتوری هخامنشی سلوكوس جانشین او شد و دولت سلوكی را تاسیس كرد. این دولت تاسال ۷۴۲پ. م بر ایران حكومت كرد.در سال ۷۴۲پ. م اشك اول حكومت اشكانی را تاسیس كرد. دولت اشكانی تا سال ۴۲۲م، سالی كه اردوان پنجم، آخرین پادشاه اشكانی، در جنگ با اردشیر ساسانی به قتل رسید، بر ایران حكومت كرد. اردشیر بابكان در سال ۴۲۲م حكومت ساسانی را تاسیس كرد و در سال ۱۴۲م سلطنت ایران را به پسرش شاپور اول واگذار كرد. شاپور كشور را از طرف شمال و جنوب و شرق و غرب گسترش داد. كشور او سند، پیشاور، كاشغر، گرجستان و عمان را نیز در بر می گرفت و به همین مناسبت او خود را شاهنشاه ایران و انیران نامید. دولت ساسانی تا سال ۱۵۶م كه یزدگرد سوم در مرو به قتل رسید، دوام یافت.در دورهٌ میانه، زبان اوستایی كه زبانی مرده بود، در حوزه های دینی زردشتیان رایج بود. زبانهای پارسی باستان و اكدی و عیلامی و آرامی كه زبانهای رسمی دولت هخامنشی بودند، از رسمیت می افتند و جای آنها را زبان یونانی می گیرد.

از برخی از زبانهای ایرانی این دوره آثار مختلفی به جای مانده است. زبانهایی كه از آنها اثر به جای مانده، به سبب شباهتهایی كه با هم از نظر قواعد دستوری دارند، به دو گروه تقسیم شده اند:

یك) گروه ایرانی میانهٌ شرقی كه زبانهای بلخی و سكایی و سغدی و خوارزمی را در برمی گیرد و گروه ایرانی میانهٌ غربی كه زبانهای فارسی میانه و پهلوی اشكانی را شامل می شود. زبانهای شرقی را از آن جهت شرقی نامیده اند كه منشأ آنها شرق ایران و زبانهای غربی را از آن جهت غربی گفته اند كه منشأ آنها غرب ایران بوده است. از زبانهای مادی و اوستایی كه در دورهٌ باستان رایج بودند، در دورهٌ میانه، زبانی منشعب نشده و چگونگی از میان رفتن آنها نامعلوم است.

بلخی: بلخی زبان قدیم بلخ بود. در سال ۷۵۹۱ باستان شناسان فرانسوی موفق شدند كتیبه ای در سرخ كتل (واقع در بغلان، میان بلخ و بدخشان) از این زبان به دست آورند. این كتیبه از معبدی است كه به دستور كانیشكا (سال جلوس ۰۲۱ یا ۵۲۱م) پادشاه بزرگ كوشانی ساخته شده است. این كتیبه خوب حفظ شده و به الفبای تخاری در ۵۲ سطر نوشته شده است.بلخ در زمان هخامنشیان استانی از ایران بود. پس از هخامنشیان، یونانیان بر بلخ حكومت كردند. در سدهٌ دوم پ. م، قبایل سكایی و تخاری به بلخ هجوم آوردند و آنجا را تصرف كردند و این سرزمین نام دومی به خود گرفت كه تخارستان باشد. از میان قبایل سكایی و تخاری سلسله های محلی به وجود آمدند. از آن میان معروفتر از همه كوشانیان هستند و آن سرزمین را كه امروزه افغانستان نامیده می شود، در تصرف داشتند. نزد كوشانیان خط یونانی برای نوشتن زبان محلی به كار گرفته شد كه به الفبای تخاری معروف گردیده است. پس از كشف كتیبهٌ سرخ كتل، كتیبه های دیگری از زبان بلخی كشف گردید. آثار بازمانده از زبان بلخی متعلق به اواسط سدهٌ دوم تا اواسط سدهٌ نهم میلادی است. از زبان بلخی در دورهٌ باستان و جدید، اثری به دست نیامده است.

هیچ نظری موجود نیست: