دی ۰۹، ۱۳۸۹

معني چند نام از شاهنامه ي فردوسي


معني چند نام از شاهنامه ي فردوسي

معني چند نام از شاهنامه ي فردوسي :

۱- آرش : درخشنده

2-ارجاسب : دارنده ي اسب ارجمند

3-ايرج : ((Airiyava ،آريا،كه نام و نژاد مردم است،در معني نور، درفرهنگ پهلوي در معني ياري كننده ي ايرانيان

4-اردشير: ((Artaxshathra در معني شير خشمناك است.Arta) ) به معني مقدس هم آمده است.

5-اسفنديار:(پهلوي (Spandyatمركب از اسپنته به معني مقدس و جزء دوم از مصدر(Da)به معني آفريدن و عطا كردن است . در مجموع ،آفريده ي خردپاك است .

6-افراسياب : (در اوستاFrangrasyan ) به معني شخص هراسناك است .

7-اورمزد (هرمز) : روز اول هرماه شمسي و نام ستاره ي مشتري و نام فرشته اي كه موكل روز اول هر ماه است. به معني خداي دانا نيز مي باشد(پژوهشي در اساطير و فرهنگ شاهنامه )

8-مهر :( در اوستا و فارسي باستان (Mithra(ودر پهلوي (Mitra به معني پيوستن ،واسطه و ميانجي است . آن را رابط بين فروغ ازلي وفروغ محدث دانسته اند. مهر واسطه ي ميان آفريدگار و آفريدگان است . استرابون مي گويد ايرانيان خورشيد را مهر و ميترس مي نامند .

9-جمشيد : (جم در اوستا Yima) (در پهلوي Xshaeta + yam) در معني فرمان رواست ،و در معني پادشاه روشن ؛و اين معني را از آن جا گرفته اند كه مي گويند روزي جمشيد در سير عالم به آذر بايجان رسيدوبر تختي مرصع روبروي آفتاب قرار گرفت، تاجي مرصع بر سر نهاد، چون آفتاب بر آن تاج تابيد شعاع آفتاب به اطراف پراكند، پس او را جمشيد نام نهادند و آن روز را نوروز گفتند .

10-خسرو : (در پهلوي Hausravah)به معني نيك نام و مشهور است و نيز ملك و امام عادل معني مي دهد. (در پهلوي Kayhosrauاست.)

11-رودابه :رود(Rod) درپهلوي به معني آب و فرزند است . رود(فرزند) و آب(تابش) و در مجموع در معني روييدن است .

12-رستم(رستهم) : مركب از رس(Raodha) به معني نمو است،كه رستن و روييدن از همين ريشه است و (Taxma)در فارسي باستان و اوستا ) به معني دلير و پهلوان است.ونيز تهمتن از همين كلمه به معني بزرگ پيكر است .

13-زرتشت (زرتوشتر) : آنكه شتر زرد دارد .

14-زال : پير فرتوت ، سفيد مو (در اوستا از ريشه ي Zarاست كه در طول زمان و طي تغييراتي كه داشته به «زال» مبدل شده است .

15-سودابه : اسم غير ايراني در معني آب افزوني بخش .

16-سهراب : ( (Suhrab(سرخاب مركب از سرخ + آب)به معني آب و رنگ سرخ و يا سرخ و سفيد .

17-سيمرغ :مركب از ((Meregho يعني مرغ و (Saena) نام حكيمي دانا است .

18-سياوش : (سياوخش) (در اوستا Syavaarshan) مركب از Syava (سياه) + Arshan(گشن) به معني چهار پاي نر به خصوص اسب است .در مجموع يعني دارنده ي اسب سياه نر است .

19-فر :به معني پيش و جلو و در پارسي باستان(Fra)به معني نور و روشنايي و شوكت و زيبايي است .

20-فريدون : در پهلوي (Fretoon)در زبان آرامي در معني دارنده ي گله هاي فراوان (پر گاو) معني شده است .

21-ضحاك : (آژي دهاك) در اوستا (Azhi)به معني مار است و (Azhidahaka) يعني:اژدها پيكر .

22-كي : لقب همه ي شاهان سلسله ي اساطيري كياني است ؛ لفظ كوي (كي) كه به آن ها اطلاق شده است در معني عادل است ودر گاتاها به معني شاه و امير و رؤساي قبايل است كه دشمن زرتشت بودند و پرستنده ي ديو .

23-كيكاوس : در پهلوي (Kayos)در اوستا(Usan) از خاندان (Kavay) به معني عادل و نجيب و اصيل آمده است و يا مؤيد به تاييد خداست .

24-گرشاسب : در اوستا به صورت (kereasaaspa) جزء Keresa به معني لاغر و Aspaبه معني اسب فارسي است . روي هم در معني دارنده ي اسب لاغر است .

25-گشتاسب :در اوستا و پارسي باستان (Vishtaspa)كه از دو جزء Vishta درمعني از كار افتاده و ترسو و محجوب است و جزء دوم، همان اسب است و در مجموع در معني دارنده ي اسب از كار افتاده و ترسوو يا صاحب اسب رمنده است .

26-لهراسب : در معني دارنده ي اسب تندرو است .

هیچ نظری موجود نیست: