الف-1) عبارتهاي با ارزش نمره اي 25/
· درود بر پيامبر بازپسين
· به همه زباني نام او ستوده
· در اين کار تعبيه اي هست
· مرا نام آتشک است
· او را قفايي مي زدند
· سمک و قطران نگاه مي داشتند
· شراب بسيار بر خود پيمود
· از دور ناله اي شنيد بر اثر ناله رفت
· هرم نفس مردم گرمشان کرد
· فردا به سوي خانه ي خود عزيمت کنم
· روي صورت جوان خون دلمه بسته
· تازه پشت لبش سبز شده
· صورتش گل انداخته بود
· فردا شنبه روز قتل است
· شب شبي بي کران بود
· آخرين کارهاي مانده را راست و ريس مي کنند
· در آن ذي حياتي نفس نمي کشد
· مي خواهيم در ميان ما حکم شوي
· من دختر دريا و نماينده ي اقيانوس مواجم
· قطران بر خود گرفت که اين کار بکند
· اي آتشک رها مکن که مرا به سيلي بکشند
الف-2) عبارتهاي با ارزش نمره اي نيم
· تو مرا برخويشتن گير
· خدايي اوراست درخورنده
· دهنده اي كه خواستن جز از او نيست خوش گوار .
· در پاي افكنده ي گردن كشان از سروري .
· هول عياري اي کرده است
· پدر را نبايد که داند پسر
· که باشد که مرا به حيلت بربندد؟
· سمک عيار پيش خورشيد شاه برپاي بود و خدمت ميکرد.
· اگر جان ميخواهي سهل است.
· گوش پند نيوشان آواز او شنوده
· زدش بر زمين بر به کردار شير
· سبک تيغ تيز از ميان بر کشيد
· سمک عيار سوگند خورد که تو را نيازارم و به جان زينهار دهم
· اي برادر هيچ مهدي به دست تواني آوردن
· شر به سبب خبث طينت آن را نپذيرفت
· بيماري آبله ديدگانش را تباه ساخته بود
· مقبل آن کز خداي گيرد پشت
· بگير و ببر زنده بر دار کن وزو نيز با من مگردان سخن
الف-3) عبارتهاي با ارزش نمره اي هفتاد و پنج صدم
· هر آن كه از روي ناداني نه او را گزيد ، گزند او ناچار بدو رسيد .
· از خدا جوييم توفيق ادب بي ادب محروم شد از لطف رب
· قطران از جاي بر آمد از زخم قفا
· چشم از دست رفته گشت درست شد بعينه چنان كه بود نخست
· سياس و آفرين ايزد جهان آفرين راست .
· دهنده اي كه خواستن جز از او نيست خوش گوار .
· سي غلام را بفرمود تا سليح پوشند و تيغ ها بر كشند
· دو استر به دست آور که تو اين جايگاه گستاخي تا من ترتيب قطران کنم
· در چراغ دو چشم او زد تيغ نامدش کشتن چراغ دريغ
· از چه اي کل با کلان آميختي تو مگر از شيشه روغن ريختي
· تو در شبروي و عياري دستي داري
· مرا مشاطه ي صبح و زينت بخش رياحين و ازهار مي نامند
· پروردگارا قدرتي به من بخشا تا روح خود را از تعلق به جيفه هاي ناچيز روزگار بي نياز کنم
· سعي کرده اند که نه کرسي فلک را از پاي قزل ارسلان بکشند
· سمک را ديد آن زمام گرفته و جلباب به روي مهد فرو گذاشته
· چنان که از جاي برآمد از زخم قفا
· جهان آفرين تا جهان آفريد سواري چو رستم نيامد پديد
· الف-4) عبارتهاي با ارزش يک نمره اي
· ز كف بفكن اين گرز و شمشير كين بزن جنگ و بيداد را بر زمين
· از اين خويشتن كشتن اكنون چه سود ؟ چنين رفت و اين بودني كار بود
· از آن پس بسازيد سهراب را ببنديد يك شب بر او خواب را
· من بر آن ستيزه كه مرا قفا زدند تو را بياوردم تا داد ايشان از تو بگيرم .
· واي بر جان تو كه بد گوهري جان بري كرده اي و جان نبري
· خرامان بشد سوي آب روان چنان چون شده باز جويد روان
· کار پاکان را قياس از خود مگير گر چه ماند در نبشتن شير و شير
· صد هزار ابليس آدم روي هست پس به هر دستي نبايد داد دست
· دل من همي بر تو مهر آورد همي آب شرمم به چهر آورد
· چو سهراب شير اوژن او را بديد ز باد جواني دلش بر دميد
· واي بر جان تو که بد گهري جان بري کرده اي و جان نبري
· خاک مظهر فقر مخلوق در برابر غناي خالق است
· از عمر من آنچه هست بر جاي بستان و به عمر ليلي افزاي
· بيچارگي ورا چو ديدند در چاره گري زبان کشيدند